اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی کردن

نویسه گردانی: BAZY KRDN
بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ادعای شهبازی داشتن . خود راباز (مرغ معروف ) دانستن . کار باز کردن :
به تاراج خود ترکتازی کنی
که گنجشک باشی و بازی کنی .

نظامی .


و رجوع به بازیط شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قمار کردن . (ناظم الاطباء). لَهو. (ترجمان القرآن ). تَلَهّی . (زوزنی ) : تا چه بازی کند نخست حریف . (تاریخ ...
لج بازی کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستیهیدن . لجاج کردن . ستیزه کردن .
شاه بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لعب «شاه و وزیر» کردن کودکان . و شاه بازی آن است که اطفال یکی را شاه کنند و دیگری را وزیر و بعضی ر...
روبه بازی کردن . [ ب َه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) روباه بازی کردن . رجوع به روباه بازی کردن شود : روبه بازی مکن در صف عشاق زانک زشت بود پیش گ...
زبان بازی کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مکالمه کردن . باهم سخن گفتن . (آنندراج ) : سخن دارد به آب زندگی لعل گهربارش زبان بازی بکامل میک...
خانم بازی کردن . [ ن ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) زنا کردن . جنده بازی کردن . فحشا کردن .
روباه بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حیله گری کردن . چون روباه مکر و فریب و فسون بکار بردن . نیرنگ بازی کردن . دیصان . (تاج المصادر بیهقی ...
بامبول بازی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حقه بازی کردن . تزویر کردن . رجوع به بامبول و بامبول باز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.