باطل
نویسه گردانی:
BAṬL
باطل . (اِخ ) بنوابی الباطل . قبیله ای در یمن از طایفه ٔ عک . (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چشم باطل ساختن . [ چ َ / چ ِ طِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از کور و نابینا کردن . (آنندراج ). مؤلف آنندراج نویسد: «محمد طاهرنصیرآبادی در احوال می...