اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باقی

نویسه گردانی: BAQY
باقی . (اِخ ) (محمودافندی ) از شعرای بزرگ عثمانی است . او بسال 933 هَ . ق . در استانبول تولد یافت ، فرزند مؤذن جامع سلطان محمد فاتح بود و به چراغ باشی گری رسید، پس از تحصیل به مدرسی سلیمانیه نایل گشت و سلطان سلیمان قانونی و سلطان سلیم به او توجه داشتند. در زمان سلطان مرادخان سوم ، بیتی از اشعار او را مورد تفسیر سوء قرار داده نزدشاه از او شکایت کردند و منجر به تبعید او شد. پس از آن مورد عفو قرار گرفت و به منصب قاضی عسکر آناطولی و درجه ٔ رئیس العلمائی رسید. دیوانی از او باقیست ، کتاب مواهب لدنیه را تحت عنوان معالم الیقین ترجمه نمود. او بسال 1008 هَ . ق . درگذشت و در خارج دروازه ٔ ادرنه در رهگذر ایوب انصاری مدفون گردید. از اوست :
ای پای بند دامگه قید نام و ننگ
تا کی هوای مشغله ٔ دهر بی درنگ
آک اولدمی که آخر اولوب نوبهار عمر
برگ خزانه دونسه گرک روی لاله رنگ .

(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1203).


در کشف الظنون آمده : مولی محمود متوفی 1008 هَ . ق .، او را دیوانی است به ترکی و بسیار معروف و مشهور است ، احتمال دارد که صاحب ترجمه با باقی محمود افندی یکی باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
باقی . (اِخ ) (... ماوراءالنهر) از شعرای پارسی زبان اهل ماوراءالنهر بوده . از اوست :چنان کز دل شدم باقی اسیر عشق دلجوئی نه دل دارم ، بلائی ...
باقی . (اِخ ) (... نهاوندی ) شاعری بوده است از مردم نهاوند. وی در هندوستان در خدمت خان خانان بوده و در شرح حال این خان و اجدادش کتابی ب...
باقی . (اِخ ) (...هروی ) از شعرای ایرانی و اهل هرات بوده . از اوست :او سخن از کشتن من میکندمن بهمین خوش که سخن میکند.(از قاموس الاعلام ت...
بی باقی . (ص مرکب ) بدون باقی . تمام و کمال . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).- بی باقی شدن ؛ کامل شدن . (ناظم الاطباء).
باقی دار. (نف مرکب ) نگهدارنده ٔ باقی . نگهدارنده ٔ مانده ٔچیزی . || که بر عهده ٔ او از حساب چیزی بود. که تسویه ٔ حساب نکرده باشد. که در آنچ...
هنر عبا بافی یکی از صنایع دستی دیرینه و زیبا و ظریف شهر نایین می‌باشد. از قدیم الایام این صنعت در بوشهر، کوهپایه و بخش محمدیه شهر نایین رواج داشته‌است...
باقی خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) پس مانده خور. خورنده ٔ بازمانده : قطب شیر وصید کردن کار اوباقیان این خلق باقی خوار او. مولوی .زانکه باقی خو...
باقی آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد که در 18 هزارگزی باختر مهریز و22 هزارگزی راه شوسه ٔ یزد به انار واقع است ...
ابن باقی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) علی بن حسین بن حسان بن باقی . عالم شیعی در قرن هفتم هجری ، معاصر با محقق اول . تاریخ وفات او در دست نیست . خود...
باقی مانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه . بازمانده . (ناظم الاطباء). نثیلة. (منتهی الارب ). پس مانده . (آنندراج ).مانده . (لغات فرهنگس...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.