باک
نویسه گردانی:
BAK
باک . (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 8 هزارگزی شمال باختری راه اتومبیل رو سی تخت به شیراز واقع است .ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 100 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات وبرنج و پشم و لبنیات و شغل مردمش زراعت و حشم داری وصنایع دستی آنان قالی و جوال و جاجیم بافی و راهش مالرو است . ساکنین آنجا از طایفه ٔ بویراحمد بنام رودشتی معروف میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ترس و باک .[ ت َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وحشت . بیم . خوف .- بی ترس و باک ؛ بی ترس و بی باک .خالی از وحشت و بیم : که تا گیتی از هر ب...
باک داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ترس داشتن . پروا داشتن . بیمناک بودن . ترسیدن . پروا کردن : شما دل بفرمان یزدان پاک بدارید وز ما ندارید باک . ف...
بعک . [ ب َ ] (ع مص ) زدن اطراف کسی را به شمشیر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
بعک . [ ب َ ع َ ] (ع مص ) درشت و خشک بدن گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || (اِ مص ) ستبری و کلفتی . (ناظم الاطباء). ورترنجیدگی جسم . (...