اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالا

نویسه گردانی: BALA
بالا. (اِ) اسب جنیبت . (برهان قاطع) (اسدی ). اسب کوتل . (هفت قلزم ). پالا. پالاده . اسب یدک . (فرهنگ شعوری ). اسب کوتل . (غیاث اللغات ) (ولف ) :
ز شمشیر هندی به زرین نیام
ز بالای نامی به زرین ستام .

فردوسی .


چو بشنید بهرام بالای خواست
همان جوشن خسروآرای خواست .

فردوسی .


چو او را پیاده بدان رزمگاه
بدیدند گردان توران سپاه
که پردخت ماند همی جای اوی
ببردند پرمایه بالای اوی .

فردوسی .


بجنبید گودرز از جای خویش
بیاورد پوینده بالای خویش .

فردوسی .


همه لشکر کوس و بالا و پیل
پذیره فرستاد بر چند میل .

اسدی .


همه لشکر و پیل و بالای خویش
بشادی پذیره فرستاد پیش .

اسدی .


هزار اسب بالای پیشش درون
به برگستوان و زره گونه گون .

اسدی .


سیاه و خنگ در پیشش دوبالا
هم از شب هم ز بام گیتی آرا.

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
دست بالا. [ دَ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، ق مرکب ) حد اکثر. حداعلی . فوق . مقابل دست کم . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دست بالا را گرفتن ؛ به حد اکثر ف...
خلج بالا. [ خ َ ل َ ج ِ] (اِخ ) دهی است جز دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . دارای 203 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و محصول ...
حلب بالا. [ ح َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان . دارای 379 تن سکنه و آب آن از چشمه و رودخانه است . (از ف...
حنک بالا. [ ح َ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان . واقعدر 42هزارگزی جنوب خاوری ماهان و 12هزارگزی از راه شوسه ٔ کرمان ...
خباز بالا. [ خ َب ْ با زِ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان هنزا بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 5 هزا...
حصار بالا. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. واقع در هشت هزارگزی جنوب دماوند و یک هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ت...
حصار بالا. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در 14هزارگزی جنوب خاور ورامین سر راه نیمه شوسه ٔ جو...
حصار بالا. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدارشهرستان زنجان . واقع در 45هزارگزی جنوب باختری قیدار، سر راه مالرو عمومی . ناح...
چفته بالا. [ چ َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) خمیده قد. کوژپشت . آنکه قامتی خمیده دارد. چفته پشت . چفته پیکر. چفته شکل : چفته بالا و خسته رخسارندکوفته م...
تمام بالا. [ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه قدی موزون دارد. رشیق . رشیقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اسبکرار؛ تمام بالا شدن دختر. (منتهی الارب ). رجو...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۴۷ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.