بالع
نویسه گردانی:
BALʽ
بالع. [ ل ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بلع. فروبرنده از حلق . بلع کننده . اوبارنده . || (اِخ ) نام یکی از دو ستاره ٔ سعد بُلَع. نام ستاره ٔ روشن تر از دو ستاره ٔ سعد بلع.
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
بقسانی بالا. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان خواف است که در بخش خواف شهرستان تربت حیدریه واقع است و 141 تن سکنه دارد. آب آن از قنات...
بالا کلهودشت . [ ک َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه بخش مرکزی شهرستان بابل که در 8 هزارگزی جنوب خاوری بابل و 2 هزارگزی باختر شوسه ٔ ب...
افرینه بالا. [ اَ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاگریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. محلی تپه ماهور و معتدل است . سکنه ٔ آن 300 تن . ...
اندآباد بالا. [ اَ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ماه نشان شهرستان زنجان با 610 تن سکنه . آب آن ازقنات و چشمه و محصول آن غلات ، بنشن ، انگور ...
بابانک بالا. [ ن َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز در 20 هزارگزی جنوب خاوری شیراز. کنار راه فرعی شیراز به گشنگان ...
اغلبیک بالا. [ اُ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایجرود از بخش مرکزی شهرستان زنجان . محلی است سردسیر و کوهستانی و 771 تن سکنه دارد. آب آن...
اسماهور بالا. [ اِ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، در 12هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، کنار راه مالرو دره سفید. مح...
بالا افراکتی . [ اَ »ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 5 هزارگزی شمال خاوری شاهی و 3هزارگزی خاوری شوسه ...
بالاانداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به بالا پراندن .بهوا پرتاب کردن . بسوی بالا رها کردن . بالا افکندن .- بالا انداختن ابرو ؛ حرکت دادن ابرو بس...
بازرنگ بالا. [ رَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سررود بخش تل خسروی شهرستان بهبهان که در هزار و پانصدگزی شمال تل خسروی و دو هزارگزی راه...