اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بالع

نویسه گردانی: BALʽ
بالع. [ ل ِ ] (اِخ ) (بمعنی بلعید). یکی از شهرهای پنجگانه است که بر ساحل شرقی دریای قلزم برراه مصر تأسیس یافته بود. (از قاموس کتاب مقدس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
بالا پریدن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) جهیدن بسوی بالا. || پرواز کردن به ارتفاع بسیار. || برتری جستن . بلندی جستن . در تداول عامه ، به گزاف ...
بالا پسنده . [ پ َ س َ دَ ] (اِخ )دهی است از دهستان نشتا شهرستان تنکابن که در 20 هزاروپانصدگزی جنوب خاوری تنکابن و یک هزاروپانصدگزی جنوب ...
بالا کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بالا کردن . ببالاآوردن . برآوردن ، چنانکه آب را از چاه . مقابل پایین فرستادن . از پستی به بلندی برآور...
بالا فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف بالا افکندن . بالا انداختن . ببالا پرتاب کردن . و رجوع به بالا و نیز به افکندن شود.
الادر بالا. [ اَ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 7 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دره . گرمسیر. و 40 تن ...
اشکور بالا. [ اِ ک َ وَ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش رودسر شهرستان لاهیجان است . چون بین بالا اشکور و اشکور پائین واقع شده ، اشکور وس...
بالا آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) صعود دادن . از پائین ببالا بردن . برآوردن .- بالا آوردن ساختمان ؛ ساختمانی را بمرحله ٔ پوشش درآوردن .- بالا ...
دارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند در 71هزارگزی شمال باختری درمیان ، کوهستانی در معتدل و دارای 3...
دارج بالا. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیرکوه بخش قاین شهرستان بیرجند. در 142هزارگزی جنوب خاوری قاین . 27 هزارگزی جنوب شاهرخت . کوهستا...
داری بالا. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس است که در 66هزارگزی شمال خاوری گنبد قابوس و 1هزارگزی پل چشم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.