بخاری
نویسه گردانی:
BḴARY
بخاری . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بخار.
- کشتی بخاری ؛ آن کشتی که با گاز و نفت و سوخت حرکت کند. مقابل کشتی بادبانی . || آنکه عود بخور می کند. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
روح بخاری . [ ح ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جان . در اصطلاح طبیبان قدیم به روح اطلاق میشد که قوه ٔ زندگی و حس و حرکت را میپذیرد. رجوع ...
زاهر بخاری . [ هَِ رِ ب ُ ری ی ] (اِخ ) جد اعلای حسن بن یعقوب زاهری است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به زاهری ، حسن بن یعقوب شود.
طاهر بخاری . [ هَِ رِ ب ُ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر علما و مؤلفان است و سه تألیف مهم بنام خلاصة الفتاوی ، خزینة الواقعات و کتاب الانساب داردو...
عابد بخاری . [ ب ِ دِ ب ُ ] (اِخ ) راقم . شاعر فارسی زبان و معاصر نصرآبادی است . شعرش در تذکره ٔ نصرآبادی ص 439 آمده است .
ناصر بخاری . [ ص ِ رِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به ناصر بخارائی شود.
صحیح بخاری یکی از کتابهای حدیث و جزوصحاح ستّه است. صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیث نزد اهل سنت محسوب میشود که توسط حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن...
عماد بخاری . [ع ِ دِ ب ُ ] (اِخ ) نام او اسماعیل بخاری و ملقب به عمادالدین بود. وی شعر می گفت و صاحب تاریخ گزیده شعر او را بر اشعار یکی از...
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ملقّب به علاءالدین . رجوع به علاءالدین بخاری شود.
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (میر...) مفسر و محدث و بیانی بود. وی در سال 950 هَ . ق . در قسطنطنیة درگذشت . او راست : شرح بر الفوائدالغیاثی...
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی الدین بخاری ، مکنّی به شافعی و مشهور به قبانی . عالم و ادیب و شاعر بود. و اصل وی از مدین...