بختی . [ ب ُ ] (اِ) شتر قوی درازگردن متولد از عربی و عجمی منسوب است به بخت نصر. (منتهی الارب ). قسمی شتر. شتر خراسانی . (یادداشت مؤلف ). شتر قوی بزرگ که از جانب خراسان آرند. نوعی شتر قوی بزرگ سرخ که از جانب خراسان آرند و این منسوب به بخت است که پادشاهی بوده است و آن را بخت نصر نیزمی خوانند. پادشاه مذکور ماده شتر عرب و نر شتر عجم را جفت ساخته بود، نتیجه ای که از آن حاصل شد آن را شتر بختی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اشتر. (مهذب الاسماء). قرمل . نوعی از شتر قوی و بزرگ سرخ رنگ . (فرهنگ نظام ). || شتر دو کوهان (فرهنگ لغات عامیانه ). شتر قوی پشم دار دوکوهانه منسوب به بختر که طاقت سرمای بسیار دارد. (ناظم الاطباء)
: کاروانی بیسراکم داد جمله بارکش
کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ .
فرخی .
شتر داشتی صد هزاران فزون
همه بختی و دست و پاها ستون .
اسدی .
باره ٔ دولتت ززین برمید
بختی بخت تو مهار نداشت .
مسعودسعد.
نه این تازیان را مرا و چرا
نه این بختیان را نشاط کنام .
مسعودسعد.
من بنده که روی سوی او دارم
بی بختی و بیسراک و اروانه .
مختاری .
بار محنت بدو بختی شب و روز کشی
بختیان را جرس از آه سحر بربندیم .
خاقانی .
شبرو که دید ساخته نور مبین چراغ
بختی که دید یافته حبل المتین زمام .
خاقانی .
در عرفات عاشقان بختی بی خبر تویی
کز همه بارکش تری و از همه بی خبرتری .
خاقانی .
بختی مستم نخورده پخته و خام شما
کز شما خامان نه اکنون است استغنای من .
خاقانی .
گر کوه غمان بارد بر دل بکشد بارش
کو بختی سرمست است از بارنیندیشد.
خاقانی .
پی کور شبروی است نه ره خجسته و نه زاد
سرمست بختی است نه می دیده و نه جام .
خاقانی .
وز بختی و تازی تک آور
چندانک نداشت خلق باور.
نظامی .
سیصد اشتر ز بختیان جوان
شد روانه بزیر گنج روان .
نظامی .
عاقلی گفتش مزن طبلک که او
بختی طبل است و با آنست خو.
نظامی .
هزار دگر بختی بارکش
همه بارهاشان خورشهای خوش .
مولوی .
پای مسکین پیاده چند رود
کز تحمل ستوه شد بختی .
سعدی (گلستان ).
-
اشتر بختی ؛ شتر خراسانی
: همان شب نیز موبد موبدان بخواب دیده بود که اشتران بختی با اشتران اعرابی بعدد کمتر از آن بختی با یکدیگر جنگ کردندی و آن اشتران اعرابی بختیان را هزیمت کردندی . (ترجمه طبری بلعمی ). چون به نخله ٔ محمود برسیدیم توانگر را اجل فرارسید درویش ببالینش فرازآمد و گفت ، ما به سختی بنمردیم و تو بر بختی بمردی . (گلستان سعدی ).
بر هوا برداشت آن بنده قصیل
اشتر بختی سبک بی قال و قیل .
مولوی .
اشتران بختی ام اندر سبق
مست و بیخود زیر محمل های حق .
مولوی .
-
هیونان بختی ؛ شتران بختی
: ز خرما هزار و ز شکر هزار
هیونان بختی بیارند بار.
فردوسی .
شتروار زین هریکی دو هزار
هیونان بختی بیارند بار.
فردوسی .