اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بردة

نویسه گردانی: BRD
بردة. [ ب َ رَ دَ ] (ع اِ) واحد برد و آن گاهی بمعنی دندان سخت سفید بکار رود. (از اقرب الموارد). || ناگوارد. (منتهی الارب ). ناگواری . (آنندراج ). در حدیث است : اصل کل داء البردة. (منتهی الارب ). تخمه . (از اقرب الموارد). این لفظ بر تخمه نیز اطلاق می شود چنانکه گفته اند اصل کل داءالبردة و چون بیماری تخمه معده را سرد کرده و از هضم طعام باز میدارد لهذا نام این بیماری را از ماده ٔ برودت گرفته اند و خالی از تناسب نباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || وسط چشم . (منتهی الارب ). در اصطلاح طب ، برده رطوبت غلیظی است که در باطن پلک چشم متحجر میشود و در سفیدی به تگرگ شباهت دارد. (مقاله ٔ سیم از کتاب سوم از قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 69). رطوبتی غلیظ و متحجر در باطن مژگان و مایل بسفیدی باشد و مانند تگرگ در شکل و سختی و بهمین لحاظ بدین اسم نامیده شده است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۴ ثانیه
برده داری از دید شیعه 1. موضوع برده داری در زمان نزول قرآن موضوعی جهانی بود و برده داری نوعی معامله معمول اقتصادی-اجتماعی بود که هیچ کس با آن مخا...
خورده برده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ب ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کنایه از حقوق است و رشوه است خصوصاً، و آن زری است که حکام وارباب شر...
کشتی‌ برده کش. کشتی‌ باری بزرگی که از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم برای حمل برده‌ ساخته یا تبدیل به بده کش شدند. چنین کشتی هایی به نام «گینه من» نیز شناخته...
خورده و برده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ وُ ب ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خورده برده . رجوع به خورده برده شود.
خری برده رشان . [ خ َ ب َ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در چهل وپنج هزارگزی باختر مهاباد و دوهزارگ...
برده و برده داری ، انسان مملوک و سنّت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر. رسم برده داری که مطابق آن یک انسان موضوع مالکیت انسان دیگر قرار می گرفته ، با سابق...
برده‌داری در ایران از سال ۱۳۰۷ طبق «قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت» ممنوع است. طبق این قانون هر کس انسانی ...
برده‌داری در ایران از سال ۱۳۰۷ طبق «قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت» ممنوع است. طبق این قانون هر کس انسانی ...
واژة برده در فارسی باستان Uarta «ورته » (اسیر) در اوستایی ta- var «ورته » (بارتولومه ستون 1368 توجه کنید به tam az- var «ورتم ازـ »: به اسارت کشیدن ق...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.