برده
نویسه گردانی:
BRDH
برده . [ ب ُ دَ /دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی است از بردن در تمام معانی . رجوع به بردن شود. || مجذوب . (آنندراج ).
- برده دل ؛ عاشق . (آنندراج ).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
رنج برده . [ رَ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مشقت و محنت دیده . زحمت کشیده . صدمه و آسیب دیده . سختی و تعب آزموده : چنین گفت رستم که ای مهت...
کش برده . [ ک َ ب ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 122هزارگزی جنوب باختری بمپور و سه هزارگزی جنوب ...
برده سور. [ ب َدِ ] (اِخ ) رودی در آذربایجان غربی از واردات غربی دریاچه ٔ ارومیه . و آن از خاک ترکیه سرچشمه گرفته ، ناحیه ٔ کوهستانی دشت از...
برده میش . [ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 203 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
خرده برده . [ خ ُ دَ / دِ ب ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سرّ. راز، چون : خرده برده پیش کسی نداشتن ؛ یعنی اسراری که ترس از اشاعه ٔ آن باشد...
برده داری از دید شیعه
1. موضوع برده داری در زمان نزول قرآن موضوعی جهانی بود و برده داری نوعی معامله معمول اقتصادی-اجتماعی بود که هیچ کس با آن مخا...
برده سفید. [ ب َ دِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلاترزان بخش زراب شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 250 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
برده و برده داری ، انسان مملوک و سنّت مالکیت انسانی بر انسانی دیگر. رسم برده داری که مطابق آن یک انسان موضوع مالکیت انسان دیگر قرار می گرفته ، با سابق...
خورده برده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ب ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کنایه از حقوق است و رشوه است خصوصاً، و آن زری است که حکام وارباب شر...
کشتی برده کش. کشتی باری بزرگی که از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم برای حمل برده ساخته یا تبدیل به بده کش شدند. چنین کشتی هایی به نام «گینه من» نیز شناخته...