اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بس

نویسه گردانی: BS
بس . [ ب ُ س س ] (اِخ ) بساء. خانه ای است از غطفان بن سعدبن قیس غیلان که آن را عبادت میکردند و ظالم بن اسعدبن ۞ ربیعةبن مالک بن مرةبن عوف آن را بنا کرد هنگامیکه دید قبیله ٔ قریش کعبه را طواف میکنند و بسعی بین صفا و مروه می پردازند وی آن را ذم کرد و این خانه را بساخت . و صاحب عُباب آرد:وی سنگی از صفا و سنگی از مروه برداشت و بسوی قوم خود بازگشت و گفت : ای گروه غطفان ، قریش را خانه ای است که در گرداگرد آن طواف میکنند آنانرا صفا و مروه است و شما را هیچ نیست آنگاه خانه ای باندازه ٔ کعبه بناکرد و آن دو سنگ را بر آن نهاد و گفت اینها صفا و مروه اند بدین از کعبه کفایت کنید. آنگاه زهیربن خباب بن هبل بن عبداﷲبن کنانه کلبی آن را غارت کرد و ظالم را کشت و بنای آن را ویران کرد. (از تاج العروس ). و یاقوت آرد: خانه ای است که غطفان آن را مشابه کعبه بناکرد و گویند نام آن بُسّاء است . (از معجم البلدان ).و رجوع به منتهی الارب ، ناظم الاطباء و آنندراج شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بس . [ ب ُ س س ] (اِخ ) کوهی است در بلاد محارب بن خصیصه . (از معجم البلدان ). و گفته اند آبی است غطفان را. (از معجم البلدان ).
بس . [ ب ِ س س ] (اِخ ) ۞ نام قومی قدیمی است که در جنوب خطه ٔ قدیم تراکی نزدیک سلسله ٔ رود «وب » سکونت داشته و به خونخواری و توحش شه...
بس بس . [ ب ُ ب ُ / ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان گوسفندان را خوانند و شتران را زجر کنند و ناقه را انس دهند برای دوشیدن ش...
بس بس . [ ب َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمروجُهنی هم سوگند بنی ساعدةبن خزرج . (از الاصابة ج 1 قسم اول ص 186). یکی از انصار و صحابه است و در غزای بدر...
بس ء. [ ب َ ءْ ] (ع مص ) بس ء بچیزی ؛ انس گرفتن بدان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوگر شدن . (ناظم الاطباء). بسوء. (اقرب ا...
ز بس . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) (از:«ز» مخفف از + اسم ) از کثرت . از انبوه : ز بس ناله ٔ نای و بانگ سرودهمی داد دل جام می را درود. فرد...
لس بس . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) ۞ نام جزیره ای در دریای اژه یا بحرالجزائر. داریوش بزرگ آن را تسخیر کرده است . (ایران باستان ج 1 ص 655 و 692)....
بس بر. [ ب َ ب َ ] (اِ) در تداول عوام چوبی پهن افقی که بر سربیل و زیر دسته گذارند تا بیل زن پای بر آن نهد و فشار پای را بر فشار دو دست در...
از بس . [ اَ ب َ ](حرف اضافه ٔ مرکب ) زِ بس . بسبب بسیاری : ز کوه اندرآوردمش تازیان خروشان و نوحه کنان چون زنان ز بس ناله ٔ زار و سوگند اوی ی...
متوقف کردن جنگ
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.