بست
نویسه گردانی:
BST
بست . [ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) وادیی به سرزمین اربل از ناحیه ٔ آذربایجان در جبال . (از معجم البلدان ). نام وادیی در اربل . (ناظم الاطباء). رودی است در اربل از ناحیه ٔ آذربایجان . (مرآت البلدان ج 1 ص 200).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گسترش دادن ، پهن کردن ، وسیع نمودن
بسط. [ ب ُ س ُ ] (ع اِ) ج ِبساط، گستردنیها. شادروانها. (فرهنگ فارسی معین ).
بسط. [ ب ِ / ب ُ / ب َ س ُ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که بچه ٔ وی را با وی گذارند و باز ندارند، ج ، ابساط و بُسُط وبِساط و بضم شاذ است . (منتهی الارب...
بسط. [ ب َ ] (ع اِ) معجون مسکری . (ناظم الاطباء: بسطی ).
بسط. [ ب َ ] (ع اِمص ) فراخی . (غیاث اللغات ) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). فراخی . وسعت . (ناظم الاطباء). گشادگی . پهن شدن . پهنی یافتن . پهنی . پهن...
بثط. [ ب َ ث َ ] (ع مص ) آماس کردن لب . (از منتهی الارب ). آماهیدن لب . آماسیدن لب . (ناظم الاطباء).
بصط. [ ب َ ] (ع مص ) بمعنی بسط است بهمه ٔ معانی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به بسط شود.
توسعه یافته ، پهن شده ، امتداد یافته
بسط دادن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) گشاد دادن . (آنندراج ). شرح دادن . منبسط کردن . توسعه دادن . (فرهنگ فارسی معین ). به تفصیل گفتن . به شرح باز...
بسط نشینی. املاءِ ناصحیح «بست نشینی». رجوع شود به بَست.