اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بسد

نویسه گردانی: BSD
بسد. [ ب ُ ](اِ) ۞ بمعنی بست باشد که گلزار است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). لفظ بسد مبدل بُست بمعنی باغی که در آن گل یا میوه یا هر دو باشد. (فرهنگ نظام : بست ). بست و گلزار. (ناظم الاطباء). گلستان . || جایی که میوه ٔ خوشبوی بهم رسد. (برهان ) ۞ . جایی که میوه های خوشبو در آنجا باشد. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بسد. [ ب ُ / ب ِ س س َ ] (اِ) ۞ بسذ. وسد. مرجان را گویند و آن را حجر شجری نیز خوانند. (برهان ). معرب بُسَد، مرجان . (انجمن آرا) (ذخیره ) (فرهنگ...
سنگ سپید رنگ - مهره ی تزئینی لباس های زنان بختیاری گاهی از این مهره برای گرفتن فال (تفال) استفاده می شده سنگ سپید رنگ و براق - (دندان های بِسِد گون)...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بصد رنگ شدن . [ ب ِ ص َ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متغیر شدن . بسبب خجلت و انفعال . مترادف رنگ دادن و رنگ گرفتن . (از آنندراج ) : تنها نشد از لعل ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.