اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بشیر

نویسه گردانی: BŠYR
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سعد انصاری .در سال هفتم هجرت محافظت اسلحه از جانب رسول اکرم به وی تفویض شده بود. وی کسی بود که برای جانشینی حضرت رسول چون عمر بگروه انصار گفت شما از سید ابرار نشنیدند که فرمود: «الائمة من قریش » وی جواب داد که بخدا سوگند که این حدیث را از حضرت خاتم (ص ) شنیدم و میدانم که این هم بر یکی از قریشیان قرار میگیرد. وی در واقعه ٔ یمامه شربت شهادت چشید. رجوع به حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 1 ص 382، 446، 454 و بشر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بشیر. [ ب َ ] (ع ص ) بشارت دهنده و مژده آورنده و کسی که خبر خوش آورد برخلاف نذیر که خبر بد می آورد. (ناظم الاطباء). مژده دهنده . (مؤید الفضلاء...
بشیر. [ ب ِ ] (ص مرکب ) ۞ شیرخوار. کودک بشیر، نظیر: بخرد.- توگی بشیر ؛ توگی شیردار. نوعی غذاست از ارزن که چون شیر برنج بپزند و در جنوب خر...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) لقب حضرت رسول . یکی از اسمای متبرکه ٔ حضرت رسالت پناه (ص ). (آنندراج ). نام حضرت رسالت (ص ). (مؤید الفضلاء). لقب حضرت ...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) پدر ایوب . پسرش از او در معجم ابن قانع و مسند بزاز روایت دارد. (از الاصابة ج 1 ص 188). رجوع به بشیرین سعدبن نعمان شود.
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) نام بیست و شش صحابی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نام جماعتی از محدثان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) از مشاهیر کیمیاگران اسلامی است . (473 هَ .ق ). رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 شود.
بشیر. [ ب َ ](اِخ ) لقب قدیس لوقای انجیلی . (از اقرب الموارد).
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) وی با دو برادرش مبشر و بشر در جنگ احد حضور داشت ولی منافق بود و صحابه را هجو میکرد و سپس مرتد شد. (از قاموس الاعلام ترک...
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) 43 هَ . ق . بشر. رجوع به بشربن عقربه ٔ جهنی ، ابوالیمان و بشربن عرفطةبن الخشخاش الجهنی شود.
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) بشر.پدر رافع است . رجوع به بشر و الاصابة ج 1 ص 166 شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۱۰ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.