اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بعض

نویسه گردانی: BʽḌ
بعض . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ گزیدن و اذیت کردن پشه کسی را. (از متن اللغة). آزار دادن پشه کسان را. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
تیغه باز. [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب )شمشیرباز. بهادر. جنگجو. (ناظم الاطباء). شمشیرزن .
جام باز. (نف مرکب ) کاسه گردان . || متقلب ، حقه باز.
حریف باز. [ ح َ ] (نف مرکب ) زن که با بیگانه تباهکاری دارد. زن تبه کار.
رفیق باز. [ رَ ] (نف مرکب ) رفیق پرست . دوست باز. که با رفیقان بسیار آمد و شد کند و بدانان علاقه و بستگی خاطر دارد. (یادداشت مؤلف ). در تداول ...
راست باز. (نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار...
دوست باز. (نف مرکب ) رفیق باز. که بیشتر در خدمت و کمک و معاشرت دوستان سرکند. معاشر. دوست پرست . (یادداشت مؤلف ).
دوال باز. [ دَ ] (نف مرکب ) دوالک باز. شخصی که دوالی و حلقه و قلابی دارد به نوعی مردم را فریب می دهد و زر ایشان می برد. (برهان ). || دغاب...
ساده باز. [ دَ /دِ ] (نف مرکب ) آنکه در قمار بی مکر و حیله بازی کند. مقابل نقش باز. (بهار عجم ) (آنندراج ) : به حریفان نقش باز بگوساده باز ا...
سفته باز. [ س َ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه کار او سفته بازی و خرید و فروش سفته باشد.
روبه باز. [ ب َه ْ ] (نف مرکب ) روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده : به غمزه عقل گد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.