گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بعض نویسه گردانی: BʽḌ بعض . [ ب َ ] (ع مص ) ۞ گزیدن و اذیت کردن پشه کسی را. (از متن اللغة). آزار دادن پشه کسان را. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی آتش باز بازی کننده با آتش طرب باز این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مفت باز مفت باز. [ م ُ ] (نف مرکب ) کسی که در قمار کلاه سرش برود. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). حریف گول در قمار. آنکه در قمار او را فریبند. (یا... نقش باز نقش باز. [ ن َ ] (نف مرکب ) مقابل ساده باز. (آنندراج ). کسی که با وقوف و هوشیاری و دانائی قمار می کند. (ناظم الاطباء). دغل . (یادداشت مؤلف )... گوی باز گوی باز. (نف مرکب ) که گوی بازد. که با گوی بازی کند. شخصی که چوگان و گوی بازی کند. (از برهان قاطع). || بازیگری را گویند که چند عدد گوی ... نیک باز نیک باز. (نف مرکب ) مجود. (السامی ). نیک کار. (آنندراج ). نیکوکار. آنکه اعمال خیر از وی صادر شود. (ناظم الاطباء). نیم باز نیم باز. (ص مرکب ) چیزی که تمام وا نباشد چون مژه ٔ چشم و غنچه . (آنندراج ). نیم لا. (یادداشت مؤلف ). نیم گشاده . چشم نیم خفته . (ناظم الاطباء... هوس باز هوس باز. [ هََ وَ ] (نف مرکب ) آنکه در پی هوس رود. هواپرست . (آنندراج ). که هوس باختن خواهد : هرزه گردی بی نماز، هواپرست هوس باز.(گلستان ). ض... سخت باز سخت باز. [ س َ ] (نف مرکب ) کسی که در قماربازی دستی تمام داشته باشد. (آنندراج ) : شد دچارم سخت بازی در قمار دلبری هر دو عالم را به او در دا... دره باز دره باز. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. واقع در 92هزارگزی شمال باختری قاین و 11 هزارگزی جنوب باختر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۲۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود