اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به

نویسه گردانی: BH
به . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ). || کلمه ٔ تعجب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
_ در صورتی که معادل "هم آمدن" باشد، به معنی بسته شدن زخم و جوش خوردن بریدگی و امثال آن است. _به هم آمدن دو یا چند چیز یا انسان ،به معنی هماهن...
(ترکیبی زشت و بی ادبانه است که نباید در گفتار رسمی استفاده کرد) در لغت به معنای گاییده شدن و مورد تعرض جنسی قرار گرفتن است. در معنای کنایی، معادل بر ب...
غیر قابل انجام -
به تن خویش. شخصا. به تن خویش ؛ شخصاً به شخصه . بنفسه : جسم آن چیزی است که یافته شود به بسودن و قائم بود به تن خویش . (التفهیم بیرونی ). اگر بدرگاه عال...
این واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آن اینهاست: یَواکِم، بوئیت (اوستایی) ژوئیت (اوستایی: چوئیت) اَپیگومان، ایوَر (پهلوی) یَستیام (سنسکریت: یَتسَتیَم...
این واژه پارسی ـ عربی است و پارسی آن اینهاست: یَواکِم، بوئیت، یوزیم (اوستایی) ژوئیت (اوستایی: چوئیت) اَپیگومان، ایوَر (پهلوی) یَستیام (سنسکریت: یَ...
سر بردن . [ بِ س َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بسر بردن . (آنندراج ). طی کردن . گذراندن . انجام دادن : ..........................................................
به جیب زدن : [ عامیانه ، اصطلاح] استفاده مالی بردن، پولی به دست آوردن. انگلیسی: pocket, steal, take
حسرت واژه ای عربی و دل پارسی است و همتای پارسی این ترکیب، این واژه ی لری است: تمارزو tamārzu.*** فانکو آدینات 09163657861
استفاده
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۴۶ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.