اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به

نویسه گردانی: BH
به . [ ب َ ه ه ](ع مص ) ۞ خداوند مرتبه و جاه شدن ، نزدیک سلطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جای خود به کسی سپردن . [ ی ِ خوَدْ / خُدْ ب ِ ک َ س ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را قائمقام خود کردن : سپرد جا بتو هر کس ز بزم بیرون رفت توئی ...
خون به دل کسی ریختن . [ ب ِ دِ ل ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کسی را در تب و رنج گذاردن . خون بدل کسی کردن .
کارد به استخوان رسیدن . [ ب ِ اُ ت ُ خوا / خا رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تنگ آمدن و قریب بهلاک شدن . (غیاث ). بستوه آمدن . جان بلب آم...
خود را به‌کوچه‌ی علی چپ زدن = به‌روی خود نیاوردن، دانسته و عمداً به‌نفهمیدن، ندیدن، نشنیدن... زدن، به‌دلیلی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نامهٔ اوّل پولُس رسول به قُرِنتیان شهر قُرِنتُس مرکز ایالت اَخائیه در امپراتوری روم بود و یکی از شهرهای مهم یونان محسوب می‌شد. ترکیبی از نژادهای مختلف...
خرمن کهنه به باد دادن . [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ک ُ ن َ / ن ِ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) به دوست گذشته لاف زدن و غرور کردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج...
خون دل به ناخن رسیدن . [ ن ِ دِ ب ِ خ ُ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) گریه کردن بسیار و سینه خراشیدن . (از انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) : بناخن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.