بهار
نویسه گردانی:
BHAR
بهار. [ ب ِ ] (اِخ ) ایالتی در هند. در شمال شرقی دکن که در بخش شرقی دشت گنگ واقع است و دارای 40219000 تن سکنه میباشد. کرسی آن پتنه . محصول عمده ٔ آنجا برنج ، نیشکر و پنبه است . (فرهنگ فارسی معین ). نام ولایتی است در هندوستان . (برهان ). ملکی است معروف در هندوستان . (غیاث ). ولایتی است معروف از هندوستان . (رشیدی ). نام ولایتی است از ملک هندوستان بر شرقی دهلی که دارالملک آنرا نیز بهار خوانند چون از آنجا بگذرند به بنگاله رسند. (آنندراج ).
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
چابَهار (چاهبهار، چهاربهار) یکی از شهرهای جنوب خاوری استان سیستان و بلوچستان ایران و تنها بندر اقیانوسی این کشور میباشد که در کرانهٔ دریای عمان و اق...
باد بهار. [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نسیم بهار. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد بهاران شود.
بهار چین . [ ب َ رِ ] (اِخ ) بتخانه ٔ چین . بهارستان . (فرهنگ فارسی معین ) : بی آفرین سرایی بلبل بهار و باغ پدرام نیست گرچه چمن شد بهار چین ....
بهار چین . [ ب َرِ ] (اِخ ) جایی که در افسانه ها بمنزله ٔ بهشت روی زمین است . بهشت گنگ . و آن بدست عده ای از ایرانیان در وسط خاک توران در ...
بهار گنگ . [ ب َ رِ گ َ ] (اِخ ) بهار چین . بهشت گنگ : تا چون بهار گنگ شد از بوی او جهان دو چشم خسروانی چون رود گنگ شد. ابوطاهر خسروانی .از آ...
بیش بهار. [ بی ب َ ] (اِ مرکب ) رستنیی باشد که آنرا در گیلان همیشه جوان خوانند. برگ آن از برگ زیتون بزرگتر است و پیوسته سبز می باشد و هرگز ...
چاه بهار. [ ب َ ] (اِخ ) یکی از شهرستان های استان هشتم کشور است که از طرف شمال به شهرستان ایرانشهر،از طرف خاور به مرز پاکستان ، از طرف جن...
چاه بهار. [ ب َ ] (اِخ ) بندر و مرکز شهرستان چاه بهار که در 220 هزارگزی جنوب ایرانشهر، کنار دریای عمان واقع شده مشخصات جغرافیایی آن بشرح زی...