اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به به

نویسه گردانی: BH BH
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (ع صوت )کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث «به به انک لضخم ». (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ . (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
به نیشابور شد. به نیشابور رفت. توضیح: «شد» شخص سوم مفرد از مصدر «شدن» است که در اینجا بمعنی «رفتن» می باشد. در بخش «شدن» از لغتنامۀ دهخدا چنین م...
به مجردِ اینکه. به محضِ اینکه. توضیح: در بخش «مجرد» لغتنامۀ دهخدا چنین نگاشته شده است: "بمجردِ ...: بمحض ِ ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ...
به توپ بستن . [ ب ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ جائی یا چیزی راهدف توپ قرار دادن : محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست ؛ یعنی آنجا را با توپ...
به بیگاری گرفتن ، بی مزد از کسی کار کشیدن ، در زبان عوام به اشتباه به معنای مسخره کردن استفاده می شود در حالیکه سخره کردن معنای استهزاء می دهد.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بیزار کردن، عاجز کردن،
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
برات شدن. ( ~. شُ دَ)(مص ل .) به دل خطور کردن. (محمد معین) نوعی پیش آگهی یافتن.
به مبارزه طلبیدن
شادی خوری. به شادی/سلامتی کسی پیمانه زدن. شادی/سلامتی یا به شادی/سلامتی کسی یا چیزی خوردن یا دادن باده؛ به یاد و تکریم و تعظیم و افتخار کسی میگساری/با...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۲۸ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.