اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

به به

نویسه گردانی: BH BH
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (ع صوت )کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث «به به انک لضخم ». (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ . (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
سکه به زر زدن . [ س ِک ْ ک َ/ ک ِ ب َ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. رجوع به سکه زدن شود. || گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرا...
شهر به هم زدن . [ ش َ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) خراب و پریشان کردن شهر.(آنندراج ). فتنه و شورش افکندن در شهر : تا چشم بر هم میزنی افتاده ...
بید رو به بالا. [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اندیشه و قصد انجام کاری ( فهمیدن - به فکر افتادن )
قائلین به خلأ. [ ءِ ن ِ ب ِ خ َ ل َءْ ] (اِ مرکب ) ۞ کسانی که عقیده به وجود خلأ دارند.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تأمین مدعی به . [ ت َءْ ن ِ م ُدْ دَ عا ب ِه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوقی ) توقیف مقداری از اموال خوانده و امانت گذاردن آن نز...
بید رو به پائین . [ رو ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فیلاب پائین بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.