به دل کسی آمدن
نویسه گردانی:
BH DL KSY ʼAMDN
به دل آمدن کسی را. تصور کردن. گمان کردن. ناراحت و دلآزرده شدن: «من درایستادم، و رفتن به حج تا آنگاه که از مدینه به وادیالقریٰ بازگشت بر راه شام و خلعت مصری بگرفت، و ضرورت ستدن و از موصل راه گردانیدن و به بغداد بازنشدن و خلیفه را به دل آمدن که مگر امیر
محمود فرموده است، همه به تمامی شرح کردم (تاریخ بیهقی)».
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
به دل کسی آمدن. تصور کردن. گمان کردن. ناراحت و دلآزرده شدن: «من درایستادم، و رفتن به حج تا آنگاه که از مدینه به وادیالقریٰ بازگشت بر راه شام و خلعت...