بی
نویسه گردانی:
BY
بی . [ ب َی ی ] (ع ص ) (از «ب ی ی ») مرد ناکس و فرومایه و ابن بَی ّ مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
بی شرمی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) بی حیایی . بی آزرمی . (ناظم الاطباء). وقاحت . سخت رویی . سترگی .بی حیایی . پررویی . شوخی . صفاقت . بی عفتی : چو کژی ...
بی شفقت . [ ش َ ف َ ق َ ] (ص مرکب ) نامهربان . (ناظم الاطباء) : بازگردید و توبه کنید تا از دست او نجات یابید و وی نزدیکست که ببلوغ رسد و سخت...
بی شریک . [ ش َ ](ص مرکب ) (از: بی + شریک ) بی انباز. بی همتا: خدای بی شریک ؛ بی همتا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.
بی شعور. [ ش ُ ] (ص مرکب ) نادان و احمق . (آنندراج ). نادان . بی عقل . بی ادراک . (ناظم الاطباء). رجوع به شعور شود.
بی شکله . [ ش َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکله ) غیرمشکول . که زبر و زیر ندارد. که اعراب ندارد. کلماتی که حرکات زبر و زیر و پیش بر آنها...
بی شکوه . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکوه ، مصدر ساختگی از شکایت یا شکوای عربی ) مقابل گله مند. آنکه گله نکند. (آنندراج ). رجوع...
بی شکوه . [ ش ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکوه ) مقابل شکوهمند. که شکوه و جلال ندارد. رجوع به شکوه شود.
بی شاهد. [ هَِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شاهد) بدون گواه . (ناظم الاطباء). رجوع به شاهد شود.
بی شبان . [ ش َ ] (ص مرکب ) (از: بی + شبان ) بی چوپان . بدون نگهبان گله . بی پاسبان رمه : مرو از پس این رمه ٔ بی شبان ز هرهایهایی چو اشتر مر...
بی سیرت . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + سیرت ) فاسق و فاجر. || بی آبرو و رسوا. (ناظم الاطباء). || مفعول که به رسوائی کشیده شده است . و رجوع ...