اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بی

نویسه گردانی: BY
بی . [ ب َی ی ] (ع مص ) (از «ب وی ») مشابه شدن غیر خود را در کردار. (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). مشابه شدن غیر پدر خود را در کردار. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
بی کیاری . [ کیا / ک ُ ] (حامص مرکب ) جلدی . چابکی . زرنگی .
بی کارگی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت بی کاره . رجوع به بی کاره شود.
بی کلیدی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) نداشتن کلید. || غیرقابل دخول بودن : ای باغ ارم به بی کلیدی فردوس فلک به ناپدیدی . نظامی .رجوع به ...
بی گذاره . [ گ ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + گذاره ) که گذاره ندارد. که ممر و معبر ندارد. که گذرگاه ندارد. || به هدف ناخورده و عبورناکرد...
بی گذشتی . [ گ ُ ذَ ] (حامص مرکب ) عمل بی گذشت . بی اغماضی .
بی عاقبت . [ ق ِ ب َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عاقبت )بی فرجام . نافرجام . آنچه سرانجامش نیکو نبود و ببدی انجامد. (ناظم الاطباء) : پاداش کردار نام...
بی عدالت . [ ع َ / ع ِ ل َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عدالت ) ستمگر. بیدادگر. که عدالت ندارد. و رجوع به عدالت شود.
بی عاشقی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) (از: بی + عاشق + ی ) بدون عاشقی . بی عشق ورزی : حیف بود مردن بی عاشقی تا نَفَسی داری و نَفْسی ، بکوش . سعدی ...
بی عدیلی .[ ع َ ] (حامص مرکب ) بی نظیری . و رجوع به عدیل شود.
بی عرضه . [ ع ُ ض َ / ض ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عرضه ) (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.