اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بیم

نویسه گردانی: BYM
بیم . (اِ) ثمریست شبیه بِه ْ. به کوچکی و صلب و با زغب بسیار زیاده از به و انطاکی گفته که درخت آن را پیوند از سیب و امرود و یا با نهال بلوط و یا شاه بلوط مینمایند و مانند سایر درختان در همان فصل ثمر میدهد و تا اواسط زمستان میماند. رجوع به مخزن الادویه و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بیم . (اِ) ۞ ترس و واهمه . (برهان ). ترس . (شرفنامه ٔ منیری ). خوف و به لفظ کشیدن و بردن و داشتن و کردن ودادن و آوردن مستعمل است . (از بها...
بیم بر. [ بی ب َ ] (نف مرکب ) خائف و ترسنده . (آنندراج ) (بهار عجم ). بیم برنده و ترسنده . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) بها و قیمت (و وجه آن ...
بیم آور. [ وَ ] (نف مرکب ) ترسناک . مهیب . ترس آورد.
بیم زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ترسیده . ترس رسیده . مرعوب . هراسان . ترسانیده شده . خائف : مثل است اینکه در عذاب کده حدزده به بود که ب...
بیم دیده . [ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) به ترس گرفتار شده . ترسیده . ترس دیده .
بیم زدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بیم زده . وحشت زدگی . ترسیدگی .
آکچوئری
کار و بیم . (اِ) ۞ کروبی . (دزی ج 2 ص 434). اسمی است که مسیحیان به ارواح سماوی از دسته ٔ ملائکه اطلاق کنند که درمرتبه ٔ پائین تر از ساروف...
بیم دهنده . [ دَ هََ دَ /دِ ] (نف مرکب ) منذر. (یادداشت مؤلف ). ترساننده .
بیم کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیم دادن . ترسانیدن . تهدید کردن . تخویف . اخافه . انذار. تهدید. ایعاد. ترس دادن . تحذیر. انذار کردن . هراسانیدن ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.