اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پارسا

نویسه گردانی: PARSA
پارسا. (اِخ ) یکی از بخشهای سقز کردستان بجای ابوالمؤمن . (فرهنگستان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است ک...
ایرانی ، مقدس ، پرهیزکار
فر
پارسا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زَهادَت . زُهد. اِحصان .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.