پارسا. (ص ) آنکه از گناهان پرهیزد و به طاعت و عبادت و قناعت عمر گذارد. پرهیزکار و دور از معاصی و ذمائم . (برهان ). در فرهنگ رشیدی آمده است ک...
پارسا. (اِخ ) یکی از بخشهای سقز کردستان بجای ابوالمؤمن . (فرهنگستان ).
پارسا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زَهادَت . زُهد. اِحصان .