اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پا زدن

نویسه گردانی: PA ZDN
پا زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار راه رفتن در تجسس چیزی : تمام شهر را پا زدم .
- پا زدن به کسی در حساب ؛ به دغلی از حق او کاستن . مبلغی از طلب او را انکار کردن . قسمتی از دَین راانکار کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پشت پا زدن . [ پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) (یا... بر چیزی ) با تحقیر و استخفاف رد کردن . بدور افکندن . رها کردن . چشم پوشیدن . ترک گفتن . ترک دادن . ...
پهن پا زدن . [ پ ِ هَِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سرگین ستوران را که برابر آفتاب گسترده باشند برای خشک شدن بپای گردانیدن . || مجازاً ولگردی کردن...
پا بر زمین زدن . [ ب َ زَ زَ دَ] (مص مرکب ) پا بزمین کوفتن به ناشکیبائی یا خشم .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.