اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پرسه

نویسه گردانی: PRSH
پرسه . [ پ َ س َ / س ِ ] (اِ) مخفف پارسه است که گدائی باشد. (برهان ). رفتن گدایان :
هوای پرسه ٔ بازار همتت دارد
سحاب از آن به کف خود همی کشد اذیال .

قاضی نور اصفهانی .


|| زن خدمتکار و کنیز. (رشیدی ). و ظاهراً این صورت مصحف پرسته است .
- پرسه زدن ؛ گردش درویشان برای سؤال . رفتن مرید پیری به دستوری پیر در بازارها و کویها چون گدایان با خواندن اشعار و دیگر اعمال گدایان برای کشتن خلق کبر و عجب و فیریدگی .
- || راه رفتن به افراط.
- || گشتن همه جا را : کوچه های طهران را پرسه زدیم و او را نیافتیم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
پرسه . [ پ ُ س َ / س ِ ] (اِمص ) پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. (برهان ). پرسش و تفقد. (رشیدی ) : صحت ارخواهی در این دیر که...
پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) ۞ پسر ژوپیتر رب النوع بزرگ یونانیان از مادری دانائه نام ، نبسه ٔ پادشاه آرگس . او با راهنمائی می نرو و مرکور ربةالن...
پرسه . [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) ۞ آخرین پادشاه مقدونیه (178 - 168 ق .م .) پسر فیلفوس پنجم . وی در پیدنا مغلوب پل اِمیل شد و در اسارت به ایتالیا ...
پرسه (ا. فا.). (به ضم پ از بن پر سیدن) . در یزد مجلس ترحیم در گذشتکان را گویند و هنوز هم رایج است. حتی امروزه هم می گوینه به پرسه فلان و بهمان آدم می ...
پرسه /parse/ ۱. ولگردی؛ دوره‌گردی. ۲. [قدیمی] گدایی؛ دریوزگی. ⟨ پرسه زدن: (مصدر لازم) ۱. [عامیانه] راه رفتن بی‌هدف؛ گردش کردن در کوچه و بازار. ۲. [قدی...
پرسه اید. [ پ ِ س ِ ] (اِخ ) ۞ (نژاد...). رجوع به پرس و پرسه و رجوع به ایران باستان صص 244 شود.
پرسه دان . [ پ َ س َ / س ِ ](اِ مرکب ) زنبیل درویشان . (ملخص اللغات حسن خطیب ).
بدون هدف در پیرامون گشتن
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.