پرسه . [ پ ُ س َ
/ س ِ ] (اِمص ) پرسیدن و احوال برگرفتن و بعیادت بیمار رفتن باشد. (برهان ). پرسش و تفقد. (رشیدی )
: صحت ارخواهی در این دیر کهن
خستگان بینوا را پرسه کن .
ابوالقاسم مفخری .
|| مجلس ختم . مجلس ترحیم . عزاخانه . حق ّ. انجمن . عزاپرسی . (غیاث اللغات ). ماتم .