اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پشت

نویسه گردانی: PŠT
پشت . [ پ ُ ] (اِخ ) یاقوت گوید: بشت ۞ شهری است در نواحی نیشابور مشتمل بر دویست و بیست و شش قریه وگویند معرب پشت است بفارسی چه آن مانند پشت است برای نیشابور. (معجم البلدان از علامه ٔ قزوینی در حواشی چهارمقاله ص 124 و نیز رجوع به لفظ پشت در برهان قاطعشود). و خارزنج در این ناحیت واقع است :
ز گرگان بیامد سوی راه پشت
پر آژنگ رخساره و دل درشت .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) ...
پشت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام قصبه ای از ولایت بادغیس در خراسان [ بین سیستان و غزنین و هرات ] . (نزهةالقلوب ص 153) (برهان قاطع). مؤلف حبیب الس...
پشت به پشت دادن . [ پ ُ ب ِ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) یا پشت به پشت هم دادن یا پشت به پشت آوردن یا پشت پشت آوردن یا پشت پشت دادن یا پشت ب...
پشت بر. [ پ ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است به گیلان و از آنجاست شیخ الاسلام عبدالقادربن ابی صالح موسی بن جنگی دوست الجیلی مولد 470 و وفات 561 هَ...
پشت آب . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ناحیتی از ولایت سیستان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 213).
بم پشت .[ ب َ پ َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان سراوان در جنوب شرقی سراوان و محدود است از شمال به دهستانهای کوهک و اسفندک ،...
پشت پر. [ پ ُ پ ُ ] (اِخ ) نام قریه ای است به یازده فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب بشکان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
پشت رو. [ پ ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) وارونه . وارون . واژون . باژگون . باژگونه . اَشن َ: پیراهنت را پشت رو پوشیده ای .
پی پشت . [ پ َ پ ُ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 38 هزارگزی باختر قشم . سر راه مالرو باسعید و بقشم . جلگه ، گرمسیر، دارای 2...
گل پشت . [ گ ُ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشین بخش راسک شهرستان ایرانشهر واقع در 10000گزی جنوب راسک ، کنار راه فرعی راسک به پیشین . ...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.