پلنگ
نویسه گردانی:
PLNG
پلنگ . [ پ ِل ِ ] (اِ) از پیش آستانه تا نهایت ضخامت دیوار را گویند یعنی میان در. (برهان قاطع). از پیش آستانه تا نهایت ضخامت دیوار که برابر در واقع است . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ). || پشت پا، در اصطلاح پشت پا زدن هنگام راه رفتن (لهجه ٔ قزوین ). فلنگ .
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِ) ۞ جانوری است از رده ٔ پستانداران از راسته ٔ گوشتخواران جزو تیره ٔ گربه سانان با خالهای سیاه روی پوست و گونه های مت...
پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به ابونصر پلنگ شود.
پلنگ (عربی : نَمِر ، نِمْر ، نَمْر ؛ ترکی : پارس / بارس )، نام فارسی برای پَنثراپاردوس ، پستاندار بزرگ خالدار از تیره گربه ها که در افریقا بیشتر به «ل...
پلنگ دژ. [ پ َ ل َ دِ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های سقز کردستان که پیشتر عرب لنگ نامیده میشد. (از مجموعه ٔ لغات فرهنگستان ).
دم پلنگ . [ دُ پ َل َ ] (اِ مرکب ) سپاهی چست و چالاک . (ناظم الاطباء).
قوچ پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و شغل...
پلنگ کوه . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) نام کوهی است در غربی سیستان .
پلنگ رنگ . [ پ َ ل َ رَ ] (ص مرکب ) انمر. برنگ و گونه ٔ پلنگ : نمر؛ پلنگ رنگ شدن . (منتهی الارب ). || اسبی که رنگ پلنگ داشته باشد. (آنندراج...
پلنگ رود. [ پ َ ل َ ] (اِخ ) نام رودی کوچک که در مجاورت کلارستاق جاری است وپس از دوری از سرچشمه ، سلم رود خوانده میشود. (سفرنامه ٔ مازندران...
پشت پلنگ . [ پ ُ پ َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ابلق است : از سبزه زمین بساط بوقلمون شدوز میغ هوا به صورت پشت پلنگ .منوچهری .