پیر
نویسه گردانی:
PYR
پیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه محصول آنجا غلات و خرما و ذرت . شغل اهالی زراعت . و راه مالرو است ساکنین از طایفه ٔ سرباز هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
پیر منحنی نالان . [ رِ م ُ ح َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالخورده ٔ گوژپشت زاری کننده . || کنایه از چنگ خمیده است که نوازند : آن پیر بی...
پیر لقمان برلاس . [ ل ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به لقمان برلاس شود. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 207). در چ خیام امیر شیخ لقمان برلاس آمده است .
استاش د سن پیر. [ اُ دُ س َ ی ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به سن پیر (اُستاش دُ) شود.
پیر فرانسوا بوشار Pierre-François Bouchard (زاده 29 آوریل 1771، Orgelet - 5 اوت 1822، Givet) افسر ارتش مهندسی فرانسه بود. او بیشتر به دلیل کشف سنگ روز...
به قصد فریب کسی را تجلیل و تبجیل کردن (لغت نامه ی دهخدا )