پیر
نویسه گردانی:
PYR
پیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه محصول آنجا غلات و خرما و ذرت . شغل اهالی زراعت . و راه مالرو است ساکنین از طایفه ٔ سرباز هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه
پیر کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسالخوردگی رساندن . فرتوت و کهنسال گردانیدن . اشابة. تشییب : تا آن جوان تیز قوی را چو جادوان این چرخ تیز گر...
پیر ژانه . [ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ۞ روانشناس و حکیم نامی فرانسوی معاصر. استاد دانشگاه پاریس و کلژ دو فرانس . (روانشناسی تربیتی سیاسی ص 466).
پیر صحبت . [ رِ ص ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرشد. راهنما. دلیل . پیر طریقت : نخست موعظه ٔ پیر صحبت این حرفست ۞ که از مصاحب ناجنس احترا...
پیر صوفی . [ رِ ] (اِخ ) پیر صدساله . پیر درویش حسین است . و پسر مولانا محمد خواجوست . و با آنکه صوفی صافی بود بصنعت طبابت اشتغال می نمود و مرد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مقبرهی پیر نعما در روستای بق دامغان واقع در ده کیلومتری این شهر، قرار دارد. این مقبره که به غلط در کتابهای مربوط به تاریخ و جغرافیای دامغان، "پیر یغم...
پیر مغان . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزرگ مغان یعنی پیشوایان دین زرتشتی . پیشوای مجوسیان . || مالک و رهبان دیر. || ریش سفید میک...
سیاه پیر. (اِ مرکب ) غلام پیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مسن . سالخورده . بسیار پیر. (ناظم الاطباء) : با خوی سرکش او آتش سخن پذیر است با خط تاز...
چاه پیر. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔبخش اهرم شهرستان بوشهر که در 14 هزارگزی شمال اهرم و 6 هزارگزی خاور کوه قلعه دختر واقع شده است . ...
گنده پیر. [ گ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب )زن پیر سالخورده را گویند. (برهان ). پیرزنی که به غایت سالخورده باشد و بدبوی گردد، چه گویند که چون زنان ...