اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پیر

نویسه گردانی: PYR
پیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه محصول آنجا غلات و خرما و ذرت . شغل اهالی زراعت . و راه مالرو است ساکنین از طایفه ٔ سرباز هستند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پیر صدساله . [ رِ ص َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیری که سال عمرش بصد رسیده باشد. || (اِخ ) رجوع به پیر سیصدساله و رجوع به پیر ص...
پیر برناتن . [ رِ ب ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و فلک باشد. (برهان ). پیر برناوش .
پیر برناوش . [ رِ ب ُ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا وفلک باشد. پیر برناتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 164).
باسوم پیر. [ ی ِ ] ۞ (اِخ ) نام خاندانی از حکام محلی قدیم آلمان . افراد این خاندان ابتدا از دوک بورگنی فرمانبرداری میکردند و سپس تابع دوک...
پیر خانقاه . [ رِن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیخ و مرشد خانقاه .
پیر خرابات . [ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت . در اصطلاح متصوفه عبارت ...
پیر دابانو. [ ی ِ ن ُ ] (اِخ ) ۞ یکی از مشاهیر ستاره شناسان و اطبای ایتالیاست ، وی بسال 1250م . متولد شد و بسال 1316 درگذشت . در پادووه تدریس...
پیر بی خواب . [ رِ خوا / خا ] (اِخ ) گویا مرشدی یعنی پیشوای طریقتی و شیخی از شیوخ صوفیه بوده است که هیچ نمی خفته است . پیری افسانه ای که ...
پیر می فروش . [ رِ م َ / م ِ ف ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالخورده ٔ باده فروش . کهنسالی که شراب انگوری فروشد. پیر خمار. || پیر میکده . پیر می...
پیر میکائیل . (اِخ ) دهی از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. واقع در 60هزارگزی باختر کوهدشت و 69هزارگزی باختر راه فرعی خرم آباد به ...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۳ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.