پیش بینی . (حامص مرکب )
۞ عمل پیش بین . دوراندیشی . احتیاط. دوربینی . احتیاطکاری . آخربینی . مآل اندیشی . عاقبت اندیشی . (انجمن آرا). عاقبت بینی
: به پیش بینی آن بیند او که دیده نیند
منجمان سطرلاب آسمان پیمای .
فرخی .
آنجا که پیش بینی باید موفقی
آنجا که پیشدستی باید مظفری .
معروفی بلخی .
سلیمان را از حزم و بیداری و احتیاط و هشیاری و پیش بینی برمک عجب آمد و دل بر وی خوش کرد. (تاریخ برامکه ).
صواب آن شد ز روی پیش بینی
که امروزی درین منظر نشینی .
نظامی .
مزن بی پیش بینی بر کس انگشت
چنان کان نر کبوترماده را کشت .
نظامی .
در آن پیش بینی خرد پیشه کرد
که لختی ز چشم بد اندیشه کرد.
نظامی .
حسابی که فرمود رای بلند
کس از پیش بینی نیابد گزند.
نظامی .
پیش بینی خرد تا گور بود
و آن صاحبدل به نفخ صور بود.
مولوی .
|| دانائی . (آنندراج ).