تاج
نویسه گردانی:
TAJ
تاج . (اِخ ) (الَ ...) ابن بنت الاعز. از مشاهیر دوران خلیفه الحاکم بامراﷲ. سیوطی نام ویرا در ذیل احوال الحاکم بامراﷲ بدینسان آرد: در سال 663 هَ . ق . در کشور مصر داوری قضات چهارگانه تجدید شد و از هر یک از مذاهب اربعه یک قاضی تعیین شد و سبب آن بود که قاضی تاج الدین بنت الاعز از اجرای بسیاری احکام سرباز زد و امورتعطیل شد و تنها شافعیان در اموال ایتام و امور بیت المال رسیدگی می کردند... (تاریخ خلفاء سیوطی ص 319)
واژه های همانند
۳۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
تاجُالمصادر نوشتهٔ احمد بن علی بیهقی[۱] ق، بویژه مصدرهای قرآنی، را ترجمه آوردهاست. نخستین بار به کوشش میرزامحمد شیرازی در سال ۱۳۰۱ ه.ق. در بمبئی هن...
فیروزه تاج . [زَ / زِ ] (اِ مرکب ) پیروزه تاج . (فرهنگ فارسی معین ). تاجی که پیروزه در آن نشانیده باشند : ز گستردنیها و از تخت عاج ز دیبا و ...
تاج سر عشاق . [ ج ِ س َ رِ ع ُش ْ شا ] (اِ مرکب ) از اسمای محبوب است . (آنندراج ).
تاج السلمانی . [ جُس ْ س َ ] (اِخ ) ۞ او راست :ذیل ظفر نامه ٔ شرف الدین علی یزدی در تاریخ تیمور ازسال 807 تا 813 هَ . ق . مشتمل بر وقایع دورا...
تاج التبریزی . [ جُت ْ ت َ ] (الَ ...) (اِخ ) وی از مشاهیر زمان خلیفه المستکفی باﷲبوده است . رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 323 شود.
تاج الحلوانی . [ جُل ْ ح ُ ] (اِخ ) علی بن محمد مشهور به تاج الحلوانی . او راست . «دقایق الشعر» بفارسی بر شیوه ٔ حدایق السحر. ۞ (کشف الظنون چ...
تاج العارفین . [ جُل ْ رِ ] (اِخ ) (سید...) ابن عبدالقادربن احمدبن سلیمان دمشقی . در نامه ٔ دانشوران در ترجمه ٔ احوال وی آمده : سید تاج العارفی...
تاج العارفین . [جُل ْ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن امین الدین . مؤلف سلافة العصر آرد: دریای بیکران علم است و وادی بی پایان فضل در علم و دانش م...
تاج العارفین . [ جُل ْ رِ ] (اِخ ) (سید...) دمشقی رجوع به تاج العارفین ابن عبدالقادر ... شود.
تاج المراکشی . [ جُل ْ م َ ک ُ ] (اِخ ) از معاریف دوران خلافت الحاکم بامراﷲالعباس متوفی بسال 753هَ . ق . (تاریخ خلفا ص 302).