اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تاج

نویسه گردانی: TAJ
تاج . (اِخ ) (الَ ...) اسماعیل بن ابراهیم بن قریش المخزومی المصری محدث . وی از جعفر الهمدانی و ابن المقیر روایت کند و در رجب سال 694 هَ . ق . در گذشت . رجوع به کتاب حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ج 1 ص 176 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تاج خروس . [ ج ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تکه ٔ گوشت سرخی که روی سر خروس است . (فرهنگ نظام ). پاره ای گوشت سرخ ، برهنه از پر که بر س...
تاج خروس . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گلی است که برگهای کلفت و قرمز مثل تاج ِ خروس دارد و نام دیگرش بستان افروز و عبهر است . (فرهنگ نظام ). گلی است...
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) وزیر جعفر خان از حکمرانان دهلی است و بسال 824 هَ . ق . درگذشته و پسرش اسکندر بلقب ملک الشرق جانشین وی گرد...
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) از امرای آذربایجان ، ممدوح قطران شاعر. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 2 ص 783).
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابونصربن بهرام القوهی وزیر شمس الدوله ٔ دیلمی . مؤلف تتمه ٔ صوان الحکمه در ترجمه ٔ احوال ابوعلی سینا آرد: ....
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) ابوالغنایم مرزبان بن خسرو فیروز، وزیر ملکشاه سلجوقی . هندوشاه در تجارب السلف آرد: مردی بزرگ بود و عالی همت ا...
تاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدولة و الدّین محمدبن حسن . از وزرای قرن هفتم ، معاصر عوفی . وی در لباب الالباب در ترجمه ٔ احوال ابوالقاس...
تاج المله . [ جُل ْ م ِل ْ ل َ ] (اِخ ) عضدالدوله ابوشجاع فناخسروبن الحسن ... و کان عضدالدوله ، ملقب بتاج الملة حمل منها الی الطائع ﷲ سنة 367،...
تاج امیر. [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان خاده بخش دلفان شهرستان خرم آباد. 15 هزارگزی جنوب خاوری نورآباد 15 هزارگزی جنوب خاوری راه خرم آباد ...
تاج امیر. [ اَ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان علاء مرودشت بخش کنگان شهرستان بوشهر 110 هزارگزی جنوب خاور کنگان 5000 گزی شمال راه عمومی اشکنا...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۳۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.