اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تأریخ

نویسه گردانی: TARYḴ
تأریخ . [ ت َءْ ] (ع مص ) سال و مه معلوم کردن با نوشتن یا گفتن : ارخ الکتاب تأریخاً؛ تاریخ نوشت آن کتاب را. (ناظم الاطباء). || شناساندن وقت ، و بقولی تأریخ هر چیزی ، غایت و وقت آن است که بدان منتهی میشود. و بدان سبب گویند: فلان تأریخ قوم خویش است ؛ یعنی به وی شرف و ریاست آنان منتهی میشود. (از اقرب الموارد). رجوع به تاریخ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
تاریخ دار. (نف مرکب ) مورخ . (آنندراج ). دارنده ٔ تاریخ . نگارنده ٔ تاریخ . تاریخ نویس . کسی که تاریخ نویسد.
تاریخ دان . (نف مرکب ) داننده ٔ تاریخ . شناسنده ٔ تاریخ . مورخ .
تاریخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریخ گشتن . بزرگ و مشهور شدن . باقی ماندن نام . به غایت و نهایت بزرگی رسیدن . اشهر ناس شدن . رجوع به ت...
تاریخ فرس . [ خ ِ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ قدیم و تاریخ یزدگردی شود.
تاریخ ترک . [ خ ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ ترک است و سالهای ...
تاریخ الفی، نام کتابی است که به دستور اکبرشاه در هندوستان نوشته شده است و به زبان فارسی است. این کتاب دربرگیرنده ی احوال پادشاهان اسلام از آغاز تا زما...
تاریخ مصر. [ خ ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسن تقی زاده در کتاب گاه شماری آرد: از ابتداء تاریخ مصر یعنی سلسله ٔ اول فراعنه سال شمسی 3...
تاریخ نویس . [ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده ٔ تاریخ . مورخ : تاریخ نویس عشقبازی گوید ز نوشته های تازی .نظامی .
تاریخ نویسی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) نوشتن تاریخ . مورخی .
تاریخ هجری . [ خ ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در زمره ٔ تاریخهای جدید محسوب است . ابتداء آن از روز جمعه ٔ 16 ژوئیه ٔ 622 م . است و مورد پیروی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.