اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تألق

نویسه گردانی: TALQ
تألق . [ ت َ ءَل ْ ل ُ ] (ع مص ) درخشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). درخشیدن و روشنائی دادن . (از اقرب الموارد). || تألق زن ؛ زینت دادن زن خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || تألق زن ؛ دامن برچیدن خصومت را، و آماده گشتن شر را و بلند کردن سر خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). آماده شدن خصومت را. (از قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تعلق . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). درآویختن . (تاج المصادر بیهقی ). درآویختن به چیزی و دوست دا...
طالق . [ ل ِ ] (ع ص ) زن رها شده از قید نکاح . (منتهی الارب ). زن طلاق داده . طلاق گرفته . مُطلّقه . زن ِ آزاد شده از بندِ زوجیت . || صاحب ...
خاص تعلق . [ خاص ص ت َ ع َل ْ ل ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) اراضی مخصوص به حکومت که از اشخاص مرده ٔ بی وارث ضبط شده است . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تعلق گسل . [ ت َ ع َل ْ ل ُ گ ُ س ِ / س َ ] (نف مرکب ) آنکه به چیزی درنیامیزد. (آنندراج ) (بهار عجم ). آزاد از علایق دنیوی و بی تعلق و بی علاقه...
تعلق کردن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیوستگی . توجه کردن . روی آوردن : ز هست و نیست ، خداوند هست و نیست ، بری است بدین دو، خلق ت...
تعلق گرفتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اتصال و ارتباط داشتن . پیوستگی داشتن : سعی نکنم در شکست هیچ چیز که بیعت به آن تعلق...
تعلق داشتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیوند داشتن . بستگی داشتن علاقه و دلبستگی داشتن . دوستی و محبت داشتن . خواهانی . کشش و پیوستگی ...
تعلق یافتن . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ت َ ] (مص مرکب ) پیوستگی و اتصال و ارتباط یافتن . تعلق گرفتن . پیوند گرفتن : چون تعلق یافت نان با بوالبشرنان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.