تا
نویسه گردانی:
TA
تا. [ تَل ْ لا هَِ ] (ع سوگند) (از: ت + اﷲ) ت ، حرف قسم عربی است که در اول اﷲ درآید و آنرا جر دهد و در فارسی مرادف باﷲ، واﷲ، قسم بخدا، بخدا قسم ، سوگندی با خدای است ، و در تازی نیز معادل ایم اﷲ و هیم اﷲ است .
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بات تا. [ ] (اِخ ) نام پدر فری تیما مادر آرک زیلاس ، پادشاه سیرن که مردم وی را بواسطه ٔ سخت گیریها بیرون کردند و او به برقه رفته در آنجا کش...
تا زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تا کردن .
تا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خم شدن . دولا شدن : مثل فانوس تا شدن .
تا کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دولا کردن . خمانیدن . دوتو یا چندتو کردن . خم کردن . مایل کردن . تاکردن جامه ، قالی ، لحاف و جز آن ؛ به چندلا کر...
دروم تا. [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان . واقع در 45هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 13هزارگزی باختر ر...
تک و تا. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانید...
پرتکس تا. [ رِ ت ِ ] (اِخ ) (قدیس ...) ۞ کشیش فرانسوی . متوفی به روئن بسال 586م . شیل پریک ۞ در شورائی از روحانیان به پاریس (سال 577م ....
زیرسه تا. [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) زیرستا. رجوع به زیرستا و زیروستا و زیردوتا و سه تا و ستا شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به کسر پ. نیز پکاپک: پر تا پر در گویش کازرونی(ع.ش)