نخست چنین گوید در این نامه که همیشه عالم مردم دور و بر علم و کسب دانش بوده اند.
تع. [ ت َ ] (علامت اختصاری ) بجای تعالی نویسند. (ناظم الاطباء). رمز است از تعالی . و رجوع به همین کلمه شود.
تع. [ ت َع ع ] (ع مص ) درماندن در سخن . || درشکوخیدن ستور در ریگ . || سست شدن و فروهشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سست شدن . (از ا...
طاء. (اِ) نام حرف ط. حرف شانزدهم از حروف تهجی است .
طاء. (ع ص ) (الَ ...) مرد که سیر نشود از آرامش با زنان . کسی که با زنان صحبت بسیار کند. (آنندراج ). مرد بسیار آرامش کننده ٔ با زنان . (مهذب ال...
طع. [ طَع ع ] (ع مص ) لیسیدن . (منتهی الارب ).