تباهی
نویسه گردانی:
TBAHY
تباهی . [ ت َ ] (ع مص ) (از «ب هَ و») بایکدیگر فخر نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || با یکدیگر معارضه نمودن . (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تباهی آوردن . [ ت َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فساد انداختن : شه چو ظالم بود نپاید دیرزود گردد بر او مخالف چیررخنه در پادشاهی آرد ظلم در ممالک تباهی ...
تباهی ناپذیری . [ ت َ پ َ ] (حامص مرکب ) ضد تباهی پذیری . فسادناپذیری . کیفیت تباهی ناپذیر. رجوع به تباه و تباهی و دیگر ترکیب های این دو شود.
تباهی پذیرفتن . [ ت َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فساد پذیرفتن . فنا پذیرفتن . تباهی گرفتن : نگه کن بدین گنبد تیزگرد...نه از جنبش آرام گیرد همی ...