تحیة
نویسه گردانی:
TḤY
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (ع مص ) سلام کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سلام فرستادن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). سلام گفتن . (آنندراج ) : فسلموا علی انفسکم تحیة من عنداﷲ مبارکة طیبة. (قرآن 61/24). یلقون فیها تحیة و سلاماً. (قرآن 75/25). || گفتن به کسی حیاک اﷲ، یعنی طولانی باد عمر او. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دعا و نیایش . (ناظم الاطباء). || زندگانی دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). باقی گذاشتن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دیرگاه ماندن . (آنندراج ). || نزدیک پنجاه رسیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مالک گردانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پادشاه گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || (اِ) ج ، تحایا، تحیات . سلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سلام و درود. (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). درود. (دهار). تحیت و درود. (از ناظم الاطباء). || تحیةالمسجد، یا صلوةتحیةالمسجد؛ دو رکعت نماز مستحب است که در مسجد خوانند هنگام درآمدن بدان مسجد را. || تهنیت و مبارکبادی . (ناظم الاطباء). || ملک و پادشاهی . (غیاث اللغات ). ملک . || بقا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تحیت و تحیه شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) بنت سلیمان . محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (اِخ ) راسبیة. محدثه است . (منتهی الارب ) (قاموس الاعلام ترکی ).
تحیه . [ ت َ حی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِمص ، اِ) تحیت . تحیة. سلام و تعظیم و تواضع. (ناظم الاطباء) : محمد ابن اسماعیل کاهلی چو همنامان به تحمید ...
تهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ، اِمص ) نظم و ترتیب و آمادگی و تدارک . ج ، تهیات . (ناظم الاطباء). نیکو ساختن . آماده کردن . (از یادداشت بخط مرحوم ده...
طحیة. [ طَ ی َ ] (ع اِ) طحیة من السحاب ؛ ابر پاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) قبیله ای است . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 298 و ج 6 ص 8 و 66 و 69 شود.
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی زهیر الهندی . رجوع به عقدالفرید ج 1 ص 288 و الاصابه ج 3 ص 8، 297 شود.
طهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) دختر عبدشمس بن سعد از طائفه ٔ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به «بنوطهیة» معروفند و نسبت به ...
تهیه . [ ت َ هی ی َ / ی ِ ] (اِمص ) تهیئة. آماده کردن . ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). آمادگی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تدارک و بسیج و آ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سَمْس (سنسکریت: سَمسکارَ)
اَبگار، پَساچ (پهلوی)
یوچان (سنسکریت: یوجَنَ)
سَمبار (سنسکریت: سَمْبهارَ)
پَرَهی ...