تحیة
نویسه گردانی:
TḤY
تحیة. [ ت َ حی ی َ ] (ع مص ) سلام کردن بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سلام فرستادن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). سلام گفتن . (آنندراج ) : فسلموا علی انفسکم تحیة من عنداﷲ مبارکة طیبة. (قرآن 61/24). یلقون فیها تحیة و سلاماً. (قرآن 75/25). || گفتن به کسی حیاک اﷲ، یعنی طولانی باد عمر او. (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). دعا و نیایش . (ناظم الاطباء). || زندگانی دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). باقی گذاشتن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دیرگاه ماندن . (آنندراج ). || نزدیک پنجاه رسیدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مالک گردانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). پادشاه گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || (اِ) ج ، تحایا، تحیات . سلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سلام و درود. (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). درود. (دهار). تحیت و درود. (از ناظم الاطباء). || تحیةالمسجد، یا صلوةتحیةالمسجد؛ دو رکعت نماز مستحب است که در مسجد خوانند هنگام درآمدن بدان مسجد را. || تهنیت و مبارکبادی . (ناظم الاطباء). || ملک و پادشاهی . (غیاث اللغات ). ملک . || بقا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تحیت و تحیه شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
آتشِ تَهیّه: ( زبانزدِ نیروهایِ جنگی برایِ بمباران و تیراندازی (توپخانه) به نبردگاه هایِ دشمن، پیش از یورشِ بزرگ ) آتشِ همراه.
آتشتهیه اصطلاح نظامی و عبارت است از انبوهی از آتشهای ازقبلطراحیشده که در زمان معین برای پشتیبانی از تک در جنگ، اجرا میشود که در سالهای جنگ تحمیل...
بمباران و تیراندازی به خطوط دشمن پیش از حمله اصلی(این معنی از کلام یکی از رزمندگان دفاع مقدس مستفاد شد، از متخصصان امور نظامی در ای باره باید استعلام ...
تهیه دیدن . [ ت َ هی ی َ / ی ِ دی دَ ] (مص مرکب ) تدارک دیدن و آلات و ادوات کار را فراهم کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تهیه و ماده ٔ بعد...
تهیه کردن . [ ت َ هی ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تدارک کردن و اسباب کار و شغلی را آماده و فراهم نمودن . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ ق...
هزاران درود و ثنا بر او باد