اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تخت

نویسه گردانی: TḴT
تخت . [ ت ُ ] (اِ)بمعنی دُخْت که اختصار لفظ دختر است . (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 303 الف ). دخت و دختر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
تاج و تخت . [ ج ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجازاً بمعنی ملک . پادشاهی . سلطنت . ملک : وارث تاج و تخت کیان .گمانت چنین است کاین تاج و...
تخت و تاج . [ ت َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سلطنت و پادشاهی . تاج و تخت . فرمان روایی : مخالف خرش برد و سلطان خراج چه اقبال بینی در آن ...
تخت هلاکو. [ ت َ ت ِ هَُ ] (اِخ ) در عهد سلاطین مغول ، تخت هلاکو اسم ولایتی بوده میان دربند و بغداد و همدان و آسیای صغیر. (مرآت البلدان ج 1 ...
آسمانهٔ تخت، سایه‌بانی معمولاً پارچه‌ای است که بر بالای تختگاه‌های شاهان و بر بالای برخی تابوت‌های قدیسان ساخته می‌شد. در دوره‌های بعد، در معماری س...
تخت گرفتن . [ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تخت گیری . عمل تخت گیر. رجوع به تخت گیر و تخت گیری شود.
تخت طاوسی . [ ت َ ت ِ وو ] (اِخ ) نام تختی که به امر صاحبقران ثانی شهاب الدین محمد شاه جهان پادشاه غازی انار اﷲبرهانه مرتب شد و صورت طاو...
تخت قراچه . [ ت َ ت ِ ق َ چ َ ] (اِخ ) کوشکی در جعفرآبادشیراز : ... چهارم ، اتابک قراچه و او در شیراز مدرسه ای ساخته اسباب و املاک فراوان بر...
تخت جمشید. [ ت َ ت ِ ج َ ] (اِخ ) تخت جمشید آثار باقیمانده ٔ ارک و کاخ داریوش اول هخامنشی است ، که پس از گذشتن 189 سال از آغاز بنای آن ، ا...
تخت جمشید. [ ت َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرودشت در بخش زرقان شهرستان شیراز است که در سی هزارگزی شمال خاور زرقان و در کنار شوسه ٔ اصفهان...
تخت شیراز. [ ت َ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در گناباد خراسان ، نام صندوقی که در آن ماست و پنیر و نان و دیگر خوردنی ها نهند. رجوع به شیرا...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۴ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.