تخت
نویسه گردانی:
TḴT
تخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بزینه رود در بخش قیدار شهرستان زنجان است که در هفتادهزارگزی جنوب خاوری قیدار و ششهزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 734 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار، محصول آن غلات و انگور و میوه است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تخت زنگی . [ ت َزَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار در بخش کامیاران شهرستان سنندج است که در هیجده هزارگزی شمال باختری کامیاران و سه هزارگزی ...
تخت زمین . [ ت َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسه ٔ گرگان -...
تخت زدن .[ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تخت گستردن . (آنندراج ). نصب کردن تخت . تخت را برپا داشتن نشستن را : فرش انداختند و تخت زدندراه صبرم زدند...
تخت سفر.[ ت َ ت ِ س َ ف َ ] (اِخ ) جایگاهی در حدود مرو : از راه سرخس متوجه مرو گشتند محمدقاسم و ... در شهر توقف کرده رایات ظفرپیکر، روز جمعه...
عودی تخت . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء).
تخت گیری . [ ت َ ] (حامص مرکب ) تخت گرفتن . پیروزی یافتن بر پادشاهی . عمل تخت گیر. پیروزی بر سلطانی : جمشید یکم به تخت گیری خورشید دوم به ب...
تخت روان . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه در شهرستان ماکو است که در هشت هزارگزی باختر سیه چشمه و سه هزارگزی باختر شوس...
تخت خانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مقر سلطنت و پایتخت . (ناظم الاطباء). تختگاه . (آنندراج ) : سوی تخت خانه زمین درنوشت به بالا شدن زآسمان ...
تخت چمن . [ ت َ چ َ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان احمدآباد در بخش مرکزی شهرستان آباده است که در شصت وپنج هزارگزی جنوب اقلید و در کنار راه...
تخت شاهی . [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان رمشک در بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و هشتاد و چهار هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و هفت ...