ترک
نویسه گردانی:
TRK
ترک . [ ت َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است از مضافات آذربایجان . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(ناظم الاطباء). قصبه ای است از دهستان کندوان که در بخش ترک شهرستان میانه و 23 هزارگزی شمال میانه و 14هزارگزی شوسه ٔ میانه به تبریز قرار دارد. این قصبه مرکز بخش ترک و دارای اداره ٔ پست و بهداری و دبستان و چند دکان است . مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول 47 درجه و 46 دقیقه . عرض 37 درجه و 37 دقیقه و 50 ثانیه . ارتفاع از سطح دریا تقریباً 1450 متر و اختلاف ساعت آنجا با تهران 14 دقیقه و 32 ثانیه است یعنی ساعت 12 در قصبه ترک ، ساعت 12 و 14 دقیقه و 32 ثانیه تهران است . کوهستانی و معتدل است و 2899 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رود ترک و محصول آنجا غلات ، عدس ، نخود، و بزرک است و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طراقی ترک . [ طَ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوده چناران بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 2هزارگزی جنوب ر...
حسین ترک . [ ح ُ س َ ن ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن حیدر حسینی کوه کمری . متولد در ارونق از نواحی تبریز و متوفی در نجف 23 رجب 1299 هَ . ق . 1...
مفلح ترک . [ م ُل ِ ح ِ ت ُ ] (اِخ ) از امرای بنی عباس در قرن سوم هجری (مقتول به سال 258 هَ . ق .) است . به سال 254 هَ . ق . به قم حمله ک...
بیات ترک . [ ب َت ِ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به شور شود.
قلعه ترک . [ ق َ ع َ ت ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه...
ترک گفتن .[ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ). رها کردن . دست بداشتن . افکندن . ترک کردن . چشم پوشیدن . (از یادداشت های دهخدا)- بترک گفتن ؛ رها کردن ....
ترک محله . [ ت ُم َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرگه است که در بخش مرکزی شهرستان بابل و در 4 هزارگزی باختری بابل و کنار شوسه ...
ترک کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهشتن . رها کردن . هشتن . واگذاشتن . یله کردن . بگذاشتن .بینداختن و گذشتن از چیزی . صرف نظر کردن از هر چه ...
ترک تازه . [ ] (اِ مرکب ) نزد صوفیه جذبه ٔ الهی را گویند که سالک مجاهده و رنج بسیار می کشد و گشادگی نمی یابد. ناگاه جذبه ٔ الهی دررسد و او ...
ترک دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن . پایان دادن . خاموش ساختن . رها کردن : سنّت عشق سعدیا ترک نمیدهی بلی کی ز دلم بدر رود خوی سرشته ...