ثابت
نویسه گردانی:
ṮABT
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی ثابت علی بن عبداﷲ ابومحمد کوفی . زبیدی گوید: وی بزرگترین اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم گوید به نقل از سکری که نام ابی ثابت محمد است و لغوی است و درک صحبت فصحای اعراب کرده و از آنان لغت فراگرفته است و خود ازکبار مذهب کوفیین است و باز محمدبن اسحاق گوید او راست : کتاب خلق الانسان . کتاب الفرق . کتاب الزجر و الدعا.کتاب خلق الفرس . کتاب الوحوش . کتاب مختصرالعربیة. کتاب العروض . و رجوع به ثابت بن عبدالعزیز لغوی ... شود.
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید الانصاری . صحابی است . ابن حجر گوید که این ثابت بن یزید همان ابن ودیعة است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن یزید الأودی مکنی به ابوالسری . تابعی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابوحمزه ٔثمالی . تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ ثمالی شود.
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) اسلم تیانی قرشی . تابعی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِ خ ) بنانی منسوب به قبیله ٔ بنانه . او در بنانه محله ای ببصره سکنی داشت .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الخیار. از قدماء مشایخ است و با جنید و رویم صحبت داشته وطریقت از ایشان گرفته و پیوسته حکایت ایشان گفتی .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) سرقسطی . او راست : کتاب الدلائل .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) الضریر. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) علاءالدین . از مشاهیر شعرای عثمانی مولد او شهر بوسنه . وی به اسلامبول شد و بکسب معلومات وقت پرداخت و در سال 112 هَ . ق...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ )قطنة ابوالعلأبن کعب عَتکی است . لاّنه اصیب عینه یوم سمرقند فکان یخشوها بِقُطنة و الاسماء المعارف الی ألقابها. و یکون ...